بهترین خطبه نهج البلاغه

قرآن و زندگی

مطالب وبلاگ از عرفان وقرآن است

بهترین خطبه نهج البلاغه

فضیلت اند. سخن آنان صواب و جامه ی آنان میانه روی و روش آنان فروتنی است. چشم را بر آنچه خداوند حرام کرده است می بندند و گوش را به علمی می سپارند که نافع است. پارسایان در سختی و بلا، چنان اند که گویی در آسایش و راحتی فرو آمده اند و اگر اجل مقدری که خداوند بر آنان معین کرده است نبود، ارواح آنان از شوق ثواب و خوف عذاب، یک لحظه هم در کالبدشان باقی نمی ماند. خالق در دل آنها چنان بزرگ است که هر چه غیر اوست در دیدگاهشان کوچک است. پارسایان گویی بهشت را می بینند و در میان نعیم بهشت نشسته اند و گویی جهنم را می بینند و در عذاب جهنم اند. دل پارسایان محزون است و دیگران از شر آنان ایمن اند. خواسته هاشان اندک و نفسشان عفیف است. دنیا به ایشان روی آورد اما ایشان به آن روی نیاوردند. از کارهای اندک خویش خرسند نیستند و کارهای بسیار را نیز، زیاد نمی بینند. هنگامی که یکی از ایشان را تحسین و تمجید می کنند از سخنی که به او می گویند می ترسد. می گوید من به خود از دیگری آگاهترم و پروردگار من از من به من آگاهتر است. خداوندا مرا بر آنچه که می گویند مواخذه مکن و از آنچه گمان می برند فراتر بنشان و آنچه که نمی دانند بر من ببخش. علامت هر یک از پارسایان آن است که در دین قدرتمند و قوی است و دارای دوراندیشی و عاقبت نگری همراه با نرمی و ایمانی همراه با یقین است. حریص بر علم آموزی است، علم را با حلم و میانه روی را با غنا می آمیزد. در عبادت خاشع است و به دنبال حلال در جستجوی هدایت و گریزان از طمع. با آنکه کارهای شایسته انجام می دهد، دل او لرزان و هراسان است. شب که می شود، تمامی همتش شکرگزاری است و صبح که می شود، تمامی تلاشش ذکر حق کردن است. آرزویش را کوتاه، لغزشش را اندک، قلبش را خاشع و نفسش را قانع، امرش را آسان، دینش را محفوظ، شهوتش را مرده و غیظش را فرونشانده می بینی. به نیکی او امید می رود و از شرش ایمنی حاصل است. از کسی که به او ظلم روا داشته است در می گذرد و به کسی که او را محروم گردانده است، عطا می کند و با کسی که از او بریده است می پیوندد. کلامش با مردمان نرم است. زشتی او غایب است و نیکی او حاضر. خیرش به مردم رو می کند و شرش پشت می نماید. در زلزله ها و طوفانها، سنگین و پابرجاست و در ناگواریها، صبور و در رفاه شکور. بر آنکه دوست نمی دارد ستم نمی کند و به خاطر کسی که دوست دارد مرتکب گناه نمی شود. خود از دست خویش به رنج است و اما مردم از او آسوده اند. اگر از کسی دوری می کند از سر زهد و نزاهت است و اگر نزدیک می شود، از روی رفق و رحمت. دوری اش از سر کبر و خودبزرگبینی نیست و نزدیکی اش از روی مکر و خدیعت نه.

وقتی سخن مولا بدینجا رسید همام فریادی کشید که جانش در آن بود. امام گفت: به خدا سوگند که بر او از همین می ترسیدم و سپس گفت: موعظه های بلیغ با اهلش چنین کند.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, ] [ 18:40 ] [ حسین ] [ ]